عید مبارک
دیشب که از مهمونی آمدیم خانه، من و بابا و آبجی پریماه داشتیم وسایل رو تو پارکینگ جابجا میکردیم، اومدیم بریم خونه که دیدم شما پیدات نیست، «پریناز خانم، پرینازی، کجا قایم شدی مامان جون؟». بابا پلهها رو اومد بالا دید شما نشستی پشت در خونه و داری در میزنی. خیلی عجله داشتی بیای خونه دختر خوشگل و فرز مامان.
اینم لبخند صبحگاهی شما دو تا پریها برای تبریک عید سعید مبعث:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی